فکر میکنم در سومین یا چهارمین بازدیدم بود مارجین فراخوان، تریلر شرکتی ۲۰۱۱ با بازی زکری کوئینتو و جرمی آیرونز، که متوجه شدم بالاخره طرفداران Grateful Dead را درک کردم.
من البته با مردگان آشنا بودم. من در آن سوی رودخانه از ورمونت بزرگ شدم. من فکر می کردم که آنها فقط … خوب هستند. “Friend of the Devil” یک آهنگ سرگرم کننده بود. گیلاس گارسیا یک طعم خوب بستنی است. اما چرا گروهی که برای من آنقدر معمولی به نظر می رسید، اینقدر غیر استثنایی، الهام بخش چنین پایگاه هواداران اختصاصی بود؟ چرا مردم آنها را دنبال میکنند و هزاران دلار برای تولید و تجارت بوتلگ مجموعههای زنده مورد علاقهشان خرج میکنند؟
من احساس می کنم مارجین فراخوان احساسی که Deadhead ها نسبت به مردگان دارند. همه فکر می کنند این فیلم یک درام نسبتاً معمولی است، نه به خصوص قابل توجه. بیشتر مردم آن عشق وسواس گونه و متعصبانه ای را که من نسبت به آن دارم دریافت نمی کنند. این باید مبارزه Deadheads باشد: سردرگمی و سرخوردگی از اینکه تمام جهان به این شدت عاشق هنری نشده است که آنها آنقدر دوست دارند. حول و حوش لحظه ای که کوئینتو هدفونش را درآورد و متوجه شد بانکی که در آن کار می کند دچار مشکلی ناامیدکننده و ناامید شده است، برای من کلیک کرد.
افراد مرده گاهی در مورد “عامل X” صحبت می کنند: جنبه غیرقابل توصیف یک عملکرد که آن را به سطح بالاتری ارتقا می دهد. مطمئناً جنبه هایی از عشق من وجود دارد مارجین فراخوان به همین ترتیب بیان آنها در کلمات دشوار است. در برخی از سطوح، یا متوجه میشوید که جرمی آیرونز به کوئینتو میگوید: «آنطور که ممکن است با یک کودک خردسال صحبت کنید. یا گلدن رتریور. این مغزها نبود که من را به اینجا رساند.
اما تا حد زیادی، عشق من به مارجین فراخوان به این نتیجه می رسد که فیلمی است که بیش از هر فیلم دیگری، به نظر می رسد که محیط کار مدرن (یا حداقل محل کار اداری) و مصالحه های اخلاقی مربوط به زندگی و شکوفایی در آن جهان را درک می کند.
برخی مقدماتی لبه یادداشت
:no_upscale()/cdn.vox-cdn.com/uploads/chorus_asset/file/23599215/MV5BMjIyMjM3ODI5OV5BMl5BanBnXkFtZTcwMDkwMzQyNg__._V1_.jpg)
در صورتی که از قبل یک حاشیه نشین سرسخت نیستید: مارجین فراخوان وقایع یک روز از زندگی یک بانک سرمایه گذاری در آغاز بحران مالی سال ۲۰۰۸. شرایط از ابتدا سخت است. فیلم با اخراج اریک دیل (استنلی توچی)، رئیس مدیریت ریسک در شرکت، در آخرین دور اخراج آغاز میشود. قبل از خروج از ساختمان، دیل یک فلش مموری را به طرف شاگرد خود، دانشمند موشکی سابق پیتر سالیوان (زاکاری کوئینتو) می اندازد. آخرین کلمات او، با بسته شدن آسانسور، “مراقب باش”. طولی نمی کشد که سالیوان به صفحه گسترده دیل می پردازد و متوجه می شود که اگر ارزش سرمایه گذاری های با پشتوانه وام مسکن شرکت حتی به مقدار کمی کاهش یابد، می تواند شرکت را ورشکست کند.
سالیوان عصبانی میشود و به رئیسش، ویل امرسون (یک پل بتانی فوقالعاده طعنهآمیز)، میگوید که عصبانی شده و به او میگوید خود رئیس، سم راجرز (کوین اسپیسی)، که با اکراه به رئیس بسیار جوانتر خود جرد کوهن (سایمون بیکر) میگوید، که سرانجام با جان تولد مدیر عامل شرکت برای یک جلسه ساعت ۴ صبح تماس میگیرد. تولد که توسط جرمی آیرونز با جذابیت و تهدیدی قابل توجه به تصویر کشیده شده است، تصمیم می گیرد که چگونه با دارایی های سمی برخورد کند، که او آن را “بزرگترین کیسه فضولات بدبو که تا به حال در تاریخ سرمایه داری جمع آوری شده است” توصیف می کند. تصمیم او حیرت انگیز است و همکارانش بلافاصله متوجه معنی آن می شوند. بقیه فیلم به تلاش آنها برای کنار آمدن با همه اینها می پردازد.
این مانند پرچین ترین مواد به نظر نمی رسد. و همانطور که به سختی یاد گرفتم، پس از وادار کردن دوستان و عزیزان مختلف به تماشای آن با من، مارجین فراخوان برای همه نیست این به ژانر خرد تعلق دارد که نویسنده مکس رید به یادماندنی آن را “هالوژنکور” نامیده است: آن و همتایانش دوست دارند. مایکل کلیتون، دستیار، شیشه ی خوردشده، و مانی بال تریلرهایی هستند که در ادارات اتفاق میافتند، جایی که درام به دلیل سوءرفتار یا بیکفایتی یقهسفیدها تقویت میشود، و شخصیتها با یادگیری چیزهای جدیدی در مورد بوروکراسی که بخشی از زندگی خود را به آن بخشیدهاند، رشد میکنند.
این روزها ساختن چنین فیلمهایی، درست مانند تمام درامهای با بودجه متوسط که برای بزرگسالان ساخته شدهاند و ابرقهرمانان را در آن حضور نمیدهند، دشوار است. اما آنها خارش بسیار خاصی را ایجاد می کنند. آنها بر اساس ویژگیها، هنجارها و اصطلاحات تخصصی یک موسسه خاص رشد میکنند. مارجین فراخواندیالوگ ‘s (“مدل VAR استاندارد”، “قطعه به بلوک برو”، “ما در ۶۵ سالگی پر می شویم یا می کشیم”) در تراکم به زبان جاسوسی جان لو کاره نزدیک می شود. اما جی سی چاندور، نویسنده و کارگردان، بیننده را باهوش و سریع یاد می گیرد و می تواند آنچه را که باید درک کند، درک کند. مانند Grateful Dead، او قبل از هر چیز برای طرفداران فوق العاده اینجاست.
ابتذال طمع
:no_upscale()/cdn.vox-cdn.com/uploads/chorus_asset/file/23599220/MV5BMmE1OGY5OTAtZTQ0YS00YWQxLWE3NDMtMTAwNTI5MGMxMzZiXkEyXkFqcGdeQXVyODg0OTM4NTc_._V1_FMjpg_UX960_.jpg)
فیلمنامه چندور با مفاهیم اخلاقی کار یقه سفید و به طور خاص این که کارگران چگونه با این مفاهیم کنار می آیند و با آنها سازگار می شوند وسواس دارد. برخی مانند شخصیتهای اسپیسی و توچی از خود متنفر میشوند، حتی به خود ترحم میکنند. دومی نسبت به حرفه قبلی خود به عنوان یک مهندس سازه دلتنگ می شود، به جای اینکه اعداد و ارقام را به هم بزند، پل هایی می ساخت که به افراد واقعی کمک می کرد. برخی با توجیهات بزرگ خود در مورد اینکه چرا کاری که انجام می دهند مهم نیست (“این فقط پولشخصیت آیرونز می گوید، «این است ساخته شده. مصنوعی“) یا به نوعی به طبقه متوسط کمک می کند (بتانی به همکار جوان ترش توصیه می کند: “اگر مردم می خواهند اینگونه زندگی کنند، در ماشین هایشان و خانه های لعنتی بزرگی که حتی نمی توانند هزینه آن را بپردازند، پس شما ضروری هستید.”
این برای من جذابیت اصلی است مارجین فراخوان. این فیلمی است که کار را جدی می گیرد – کار اداری، افرادی که پشت میز می نشینند و چیزهایی را در لپ تاپ تایپ می کنند – به عنوان یک فعالیت با اهمیت اخلاقی. و چیزی که آن را از فیلمهای دیگر، حتی برخی دیگر از فیلمهای هالوژنکور متمایز میکند، این است که سوالات اخلاقی که میپرسد در مورد خود اثر است، نه نقض شدید خارج از قوانین اخلاقی آن اثر. شیشه ی خوردشده درباره یک خبرنگار است که از پارچه کامل داستان می سازد. مایکل کلیتون درباره شرکتی است که قاتلانی را برای قتل افشاگران احتمالی به عنوان بخشی از یک پنهان کاری استخدام می کند.
انتخابی که مدیر عامل جان تولد (آیرونز) در میانه راه انجام می دهد مارجین فراخواندر مقابل، جرم نیست. وقتی کسی دورنمای توقف این حرکت را «فدرال دموکرات ها» مطرح می کند، رامش شاه (آصف مندوی) که به طور ضمنی وکیل است، پاسخ می دهد: «آنها می توانند سرعت شما را کاهش دهند. آنها نمی توانند شما را متوقف کنند.» این انتخابی است که آنها می توانند در جریان تجارت انجام دهند. این فقط بخشی از یک بانکدار بودن است. و به بسیاری از افراد صدمه خواهد زد.
مارجین فراخوان مملو از لحظات کوچکی است که نشان می دهد چگونه این اخلاق مردمی را که آن را پذیرفته اند فاسد می کند. در یک نقطه، پیتر سالیوان (کوئینتو) و همکار جوانترش ست برگمن (پن بادگلی) در یک باشگاه استریپ است و به دنبال اریک دیل (توچی) هستند. برگمن بلافاصله شروع به حدس و گمان در مورد میزان درآمد رقصندگان در یک شب می کند. ویل امرسون (بتانی) به سالیوان و برگمن می گوید که در یک سال ۲.۵ میلیون دلار درآمد داشته است، اما آنقدرها هم عالی نبود، زیرا “شما یاد می گیرید که آنچه را که در جیبتان است خرج کنید.” سم راجرز (اسپیسی) به وضوح خود را به عنوان مردی در اتاق با وجدان واقعی تصور می کند، اما هرگز به ذهنش خطور نمی کند که اقدامات شرکت ممکن است شغل پسرش را در بانک دیگری از بین ببرد. شرکت پیش از فرزند خودش می آید.
این مردان (و به غیر از یک دمی مور کم استفاده، همه آنها مرد هستند) خود را از کارهای بزرگ و کوچک، در اثر کارهایی که برای آن مبالغ ناپسندی دریافت میکنند و قصد توقف آن را ندارند، منحرف دیدهاند. .
در پایان فیلم، راجرز با اتاقی از تاجران صحبت میکند، «مردم چیزهای بسیار بدی در مورد کاری که امروز اینجا انجام میدهیم و در مورد آنچه که بخشی از زندگی خود را به آن اختصاص دادهاید، میگویند. ” او به آنها می گوید. اما ایمان داشته باشید که در تصویر بزرگتر، مهارتهای ما تلف نشده است. ما دستاوردهای زیادی داشتهایم و از استعدادهایمان برای منافع بیشتر استفاده شده است.» این مردی است که کاری را انجام می دهد که می داند اشتباه است، و نه فقط این، بلکه از قدرت خود استفاده می کند تا ده ها نفر دیگر را مجبور به انجام کاری کند که او می داند اشتباه است. درخشش فیلم نشان می دهد که چرا او و بسیاری مانند او، بارها و بارها و بارها این انتخاب را انجام می دهند.
مارجین فراخوان برای پخش در دسترس است نتفلیکس و هولو. برای توصیههای بیشتر از دنیای فرهنگ، به ادامه مطلب مراجعه کنید یک چیز خوب آرشیوها