بهار با شکوه و وحشتناک است، به ویژه در شمال شرقی ایالات متحده. اولین نشانههای گلها و سبزهها پس از زمستان آنقدر زیبا و شایسته است که یک پیادهروی ساده در بیرون میتواند احساس گیجی داشته باشد. آن احساس سرگیجهآور عاشق شدن زمانی اتفاق میافتد که اولین نسیم نه سرد واقعی به پوست شما میخورد. سپس، درست زمانی که با شکوفه های گیلاس دیدنی محله تان سلفی گرفته اید، گلبرگ ها روی زمین تکان می خورند و کار تمام می شود. اینجا در نیویورک، پیادهروها گرم میشوند و ادرار سگهای خفته زمستان را زنده میکنند، شهر بوی زباله میدهد، و ما باید یک سال تمام منتظر بمانیم تا دوباره احساس خلسه کنیم.
اگر دوست دارید راهی وجود داشته باشد که مانند من احساس زودگذر خوشبختی بهاری را از بین ببرید، از شما میخواهم که تماشا کنید. ستاره درخشان، فیلم جین کمپیون محصول ۲۰۰۹ درباره جان کیتس و عشقش فانی براون با بازی بن ویشا و ابی کورنیش.
جان کیتس شاعر اوایل قرن نوزدهم بود که اکنون به دلیل داشتن یکی از بزرگترین شاعران غزلیات زبان انگلیسی مشهور است. او عمیقاً از ویلیام شکسپیر و ادموند اسپنسر الهام گرفت و قصیدهها و تصنیفهایی مانند «قصیده یک بلبل» و «La Belle Dame sans Merci: A Ballad» را نوشت. او در سن ۲۵ سالگی در جوانی و بی پولی بر اثر بیماری سل درگذشت و کارش تا پس از مرگش مشهور نشد. او عاشق فانی براون، یک خیاط ماهر و همسایه نزدیکش شد، اما به دلیل وضعیت مالی، سلامتی شکننده و آداب و رسوم عمومی اجتماعی دوران Regency، آنها نتوانستند ازدواج کنند. او مخفیانه یک حلقه نامزدی به او داد که تا زمان مرگش، مدتها پس از مرگ کیتس و ازدواج و داشتن خانواده ای برای خودش (سوون!) به او داد. در طول رابطه عاشقانه آنها بود که کیتس پربارترین و الهامبخشترین دوره نویسندگی خود را داشت، و این سه سال طول کشید – از ملاقات با براون تا زمان مرگ او – که در فیلم به تصویر کشیده شده است.
ویژگی بارز جین کمپیون، کارگردانی هیجانانگیز و پیشگامانه است – او تریلر وابسته به عشق شهوانی را ساخت در برش قبل از ستاره درخشان – بنابراین به نظر نمی رسد که یک درام با لباس کمربند امپراتوری نویدبخش فیلمسازی هیجان انگیزی باشد که او به آن معروف است. اما این یک داستان جین آستن نیست که در آن همه به نوعی در پایان موفق به ازدواج شوند. عشق کیتس و براون تقریباً محکوم به فنا نیست. این است در حقیقت محکوم به فنا همه چیزهایی که باعث میشود شعله آن بیشتر روشنتر شود، بهویژه در مقابل پسزمینه طبیعی فوقالعاده فوقالعاده این فیلم. زیبایی طبیعی یکی از قویترین الهامهای کیتس بود، و واضح است که کمپیون این موضوع را جدی گرفته است. سکانسهای عاشقانه بهاری از نزدیکترین صحنههایی هستند که من در فیلم دیدهام تا با دقت احساس خوشبختی را به تصویر بکشم.
کیتس، ژولیده و ژولیده، با پای برهنه روی تنه زبر درخت سیب شکوفه میچرخد تا لانهی بلبل پیدا کند، پوست و شاخههای خاردار زیر وزنش تاب میخورند تا زمانی که یک سوف بیابد که چشمانش را ببندد و رویاپردازی کند (و برای یکی الهام بگیرد. از شاهکارهای او).
براون در حال خواندن پیامی از کیتس در مزرعه بیپایان زنگهای آبی است، چنان غرق شادی میشود که خواهر کوچکش، توتس را میگیرد و بوسههای وحشیانهای را روی پیشانیاش میکارد.
دوباره براون وجود دارد که خواهر و برادرهایش را مجبور میکند بیرون بروند و پروانهها را شکار کنند، زیرا کیتس نوشته بود: «ای کاش ما پروانهها بودیم و سه روز تابستانی زندگی میکردیم – سه روز از این قبیل را با تو میتوانستم با لذتی بیشتر از ۵۰ سال معمولی پر کنم. حاوی.” او در اتاق خواب آفتابی خود دراز کشیده و با سرگیجه نامه های او را در حالی که حشرات روی انگشتانش بال می زنند، دوباره می خواند.
و سپس اولین بوسه بین عاشقان است، در کف جنگلی مرطوب، پر از آنقدر شیرینی، حسی و انتظار که ضربان قلبم هر بار بالا می رود. موسیقی متن چیزی جز آواز پرندگان نیست و میتوان صدای جابجایی بدنهایشان را روی زمین و لمس لبهایشان شنید.
یادم نیست اولین بار این فیلم را کی دیدم، اما به سرعت تبدیل به یک تماشای تکراری شد. کیفیتی در این فیلم وجود دارد که من در هیچ جای دیگری ندیده ام و وقتی به دنبال یک احساس خاص هستم، هوس کرده ام. کیتس اصطلاحی به نام «قابلیت منفی» ابداع کرد که اغلب در نامه های خود از آن استفاده می کرد. او آن را چنین تعریف می کند: «زمانی که انسان قادر باشد در عدم قطعیت ها، رازها، شک ها و تردیدها قرار گیرد، بدون هیچ گونه دستیابی تحریک پذیر به واقعیت و دلیل». در مصاحبه ای درباره ساخت فیلم، کمپیون می گوید که «قابلیت منفی» راهنمای فرآیند خلاقیت شد. می توانید ببینید که چگونه این رویکرد از بازی بازیگران تا خود داستان گسترش می یابد. گویی کیتس و براون از گذشته با ما زمزمه می کنند: ما نمی دانیم چقدر در این زمین هستیم، اما ارزش آن را دارد که تا جایی که می توانیم عشق و زیبایی را ابراز کنیم و از آن لذت ببریم.
بهار تا ابد نمی ماند، حتی در فیلم. اندوه، اشتیاق و پروانه های مرده در سطل زباله جارو شده است. این یک زمان نفیس و کوتاه است که خیلی زود محو می شود، اما فیلم به ما یادآوری می کند که ارزش تسلیم شدن در برابر زیبایی را دارد.
نمی دانم چند نفر این فیلم را دیده اند، اما با برآورد علمی من کافی نیست. من فقط به عقب برگشتم و تعدادی نقد خواندم و فهمیدم که تعدادی از منتقدان در اکران کن در جشنواره کن خجالتی بودند زیرا برخی از گیاهان به تصویر کشیده شده در فصل نامناسبی برای داستان بودند و برخی از پروانه ها گونه هایی بودند که نمی توان آنها را در آن یافت. انگلستان. آنها را نادیده بگیر. آنها فقط با عصبانیت به دنبال واقعیت و دلیل هستند. این فیلم را ببینید. سپس کفش های خود را درآورید و از درختی بالا بروید.
ستاره درخشان در دسترس است خرید بر روی DVD. برای توصیههای بیشتر از دنیای فرهنگ، به ادامه مطلب مراجعه کنید یک چیز خوب آرشیوها