سلمان رشدی برگشته و دلش نمی خواهد



سلمان رشدی، نویسنده، به نشانه بازگشت خود به دنیای ادبی پس از حمله خشونت‌آمیز سال گذشته که وی را برای همیشه مجروح کرد، می‌گوید که نمی‌خواهد ترحم کند.

او اخیراً به سردبیر مجله نیویورکر دیوید رمنیک گفت: «همیشه تلاش زیادی کرده ام که نقش یک قربانی را قبول نکنم. این داستان اولین مصاحبه نویسنده پس از ضربه چاقو بود.

حضور مجدد او به عنوان یک چهره عمومی همچنین شامل بازدید واقعی اخیر از دفتر کارگزارش اندرو ویلی در نیویورک، تبلیغ کتاب جدیدش به نام “شهر پیروزی” که قبل از حمله با چاقو به پایان رسید و عهد برای اجتناب از احساس تلخی بود. شش ماه پس از حمله در غرب نیویورک.

در سال 1989، رشدی پس از آن که رهبر فقید ایران، آیت‌الله روح‌الله خمینی، در واکنش به رمانش «آیات شیطانی» که بسیاری از مسلمانان آن را توهین‌آمیز یا دست‌کم به‌شدت بی‌احترامی بی‌احترام می‌دانستند، قراردادی مجازی روی زندگی او گذاشت، رشدی از توصیه‌های خود برای دروغ گفتن سرپیچی کرد.

رشدی همچنین تمایل چندانی برای پذیرفتن زندگی یک گوشه نشین پس از خشونت نیمه تابستان در یک بحث عمومی و در فضای باز در Chautauqua، نیویورک ابراز کرده است.

با این حال رشدی اذعان داشت که این حمله باعث ایجاد اختلال و عذاب او شده است. ویلی گفته است که رشدی برای تبلیغ انتشار “شهر پیروزی” به یک تور کتاب نمی رود.

خشونت 12 اوت 2022 به سرعت در مؤسسه Chautauqua، جایی که رشدی روی صحنه نشسته بود و منتظر شروع بحثی بود که بخشی از مجموعه سخنرانی Chautauqua بود، آشکار شد.

مقامات گفتند که مظنونی که لباس مشکی پوشیده بود به صحنه رفت و نویسنده چندین ضربه چاقو خورد. مامور ویلی پس از آن گفت که جراحات رشدی، از جمله سوراخ شدن چشم، کبد آسیب دیده و اعصاب قطع شده، “زندگی را تغییر خواهد داد.”

او گفت که نویسنده احتمالاً استفاده از یک چشم خود را از دست خواهد داد و رشدی امروز از عینکی با لنز سمت راست تیره رنگی به جای چسب چشم استفاده می کند. اگرچه به نظر می رسد بهبودی فیزیولوژیکی رشدی تقریباً تکمیل شده است، او به نیویورکر اشاره کرد که ذهنش هنوز به زمان نیاز دارد.

رشدی گفت: «نوشتن برای من بسیار بسیار دشوار است. من می نشینم تا بنویسم و ​​هیچ اتفاقی نمی افتد. من می نویسم، اما این ترکیبی از بی محتوا و بی ارزش است، چیزهایی که می نویسم و ​​روز بعد حذف می کنم. من واقعاً هنوز از آن جنگل بیرون نیامده‌ام.»

نیویورکر در گزارش خود که دوشنبه به صورت آنلاین منتشر شد و قرار است در 13 فوریه منتشر شود، گزارش داد رشدی شش هفته را در اتاق های بیمارستان سپری کرد.

مظنون هادی مطر، در آن زمان 24 ساله، از فیرویو، نیوجرسی، دستگیر شد و در انتظار محاکمه به اتهام تلاش برای قتل درجه دوم و به اتهام حمله به مدیر Chautauqua، هنری ریس، حمله درجه دوم بود.

او اعتراف به بی گناهی کرد. وکیلی که برای وکالت او منصوب شده بود بلافاصله به درخواست اظهارنظر پاسخ نداد.

رشدی گفت که او آن روز فقدان امنیت خود را حدس زده است. او با اشاره به مظنون به نیویورکر گفت: «من او را مقصر می دانم.

رشدی، محصول خانواده‌ای مسلمان در بمبئی که او را برای تحصیل به کمبریج فرستادند، زمانی که رمان «بچه‌های نیمه‌شب» در سال 1981 مورد تحسین منتقدان و جایزه بوکر قرار گرفت، به سرعت به عنوان یک ستاره ادبی شناخته شد.

اگرچه نویسنده پس از واکنش‌های آشوبگرانه جهان اسلام به “آیات شیطانی” در سال 1988، که شامل شخصیت محمدی بود که به عنوان انسان و معیوب به تصویر کشیده می‌شد، از امنیت استفاده کرد، نویسنده با گذشت زمان ایده زندگی در تبعید یا ترس را رد کرد.

به نظر می رسد که شانزدهمین رمان او، «شهر پیروزی»، دیدگاه تند و خودانتقادی رشدی از انسانیت را تکرار می کند. این به عنوان تاریخ مخفی امپراتوری حدوداً 1500 از آرمان‌های انسان‌گرایانه، از جمله برابری جنسیتی، ارائه می‌شود که موفق به تحقق آن نشد. یک بررسی نیویورک تایمز می گوید که “قدرت ترسناک، عجیب و غریب و پیش بینی” را نشان می دهد.

رشدی پس از نقل مکان به نیویورک در سال 2000، در حالی که فضل مجازی فتوای خمینی یا حکم مذهبی هنوز بر سر او وجود داشت، به نظر می رسید که رفتاری به گونه ای داشت که انگار هرگز اتفاق نیفتاده است، زیرا او در حال لذت بردن از رستوران ها و زندگی شبانه شهر مانند هر فرد مشهور دیگری دیده شد. .

رشدی به نیویورکر گفت که نشان دادن زندگی خوب در معرض خطر مرگ ممکن است یک اشتباه بوده باشد، زیرا به نظر می رسید مردم از آن متنفر بودند.

او گفت: «نه تنها زندگی کردم، بلکه سعی کردم خوب زندگی کنم. “اشتباه بد.”

نویسنده به شوخی گفت که حمله Chautauqua ممکن است نظر جهانیان را نسبت به او تغییر دهد. او گفت: “پانزده ضربه چاقو بگیر، خیلی بهتر.”

او گفت که می‌خواهد خوانندگان او را از طریق کتاب‌هایش بپذیرند و در نظر نگیرند که چگونه چنین رویداد دردناکی می‌تواند خط زمانی زندگی‌اش را مخدوش کند، حتی اگر اعتراف کند که این حادثه عزم او را آزمایش کرده است.

رشدی گفت: “شما فقط آنجا نشسته اید و می گویید “یکی چاقو را در من فرو کرد! بیچاره من” که من گاهی فکر می کنم. دردناک است. اما چیزی که من فکر نمی‌کنم این است: این چیزی است که من می‌خواهم افرادی که کتاب می‌خوانند فکر کنند.

به نظر می رسد او مصمم است که برای رمان بعدی خود به کندوکاو در روح خود ادامه دهد. او گفته است که صدای شخصیت‌های او به مرور زمان ظهور می‌کند.

او گفت: تنها کاری که می توانم انجام دهم این است. تا زمانی که داستانی وجود داشته باشد که فکر می‌کنم ارزش آن را داشته باشد که وقتم را برای آن صرف کنم، آن را انجام خواهم داد.»