تصاویر را دیدهاید: عکسهای سیاه و سفید دانهای از نوجوانان، عمدتاً دختر، در حال گریه کردن، جیغ زدن، تکان دادن دستهای خود در محاصرهها در حالی که افسران پلیس تلاش بیهوده برای نگه داشتن آنها میکنند. در عکسها، آنها دردمند، سرخورده، مستاصل و فداکار به نظر میرسند. اصطلاحی که برای توصیف این پدیده به وجود آمد به غیرمنطقی بودن همه آن اشاره داشت: Beatlemania.
پنجاه سال بعد، یک گروه پسر بریتانیایی دیگر با شور و حرارتی که کاملاً مشابه به نظر میرسید، وارد آمریکا شد: One Direction. در آن زمان، ماهیت هواداری به لطف اینترنت به طرز چشمگیری تکامل یافت، که به افرادی که فقط یک چیز مشترک داشتند، این امکان را می داد دور هم جمع شوند، افرادی که برای آنها مهمترین چیز در زندگی آنها بود. فراتر از آن، طرفدارانی که اینترنت را پر کرده بودند نیز نقش کلیدی در ایجاد آن داشتند: کنوانسیون ها، زبان، طرز فکر اوباش، الگوهای رفتاری.
:no_upscale()/cdn.vox-cdn.com/uploads/chorus_asset/file/23613327/kt_book.jpeg)
مک میلان
این موضوع اولین کتاب غیرداستانی کیتلین تیفانی است، همه چیزهایی که نیاز دارم از شما میگیرم: چگونه Fangirls اینترنت را همانطور که ما میدانیم ایجاد کردند، که به عنوان قوم نگاری فرهنگ استان از دریچه یک سوپر فن One Direction عمل می کند. تیفانی (که قبلاً گزارشگر Vox بود) تحلیل ظریفی از نیرویی که اغلب نادیده گرفته میشود در تاریخ اینترنت ارائه میکند، نیرویی که تحت سلطه آن دسته از زنان جوانی است که بقیه جهان آنها را کمی بیشتر از نوجوانان بیمغز رد میکنند. ما اخیراً از طریق تلفن در مورد تجربه نوشتن کتاب، رابطه پر مشقتآمیز فندو با سرمایهداری و آنچه که عمل فریاد زدن برای محبوب شما میتواند انجام دهد، صحبت کردیم.
«هیچ دختری در اینترنت وجود ندارد» یک اصل رایج در تابلوهای پیام دهۀ ۲۰۰۰ بود، اما واضح است که اینطور نبوده و هرگز چنین نبوده است. زنان در اینترنت اولیه چه میکردند و چرا کمتر دیده میشدند؟
بدیهی است که در روزهای اولیه وب شکاف جنسیتی وجود داشت، اما خیلی زودتر از آنچه مردم فکر میکردند شروع به بسته شدن کرد. در حدود سال ۲۰۰۰ محققان متوجه شدند که زنان، و به ویژه زنان جوان تر، از آن به شیوه های معاملاتی یا هدف گرا که مردان از آن برای کار یا ارتقاء استفاده می کنند، استفاده نمی کنند، بلکه به عنوان یک ابزار اجتماعی استفاده می کنند. اینترنت خیلی بیشتر شبیه تلفن بود که به یک ابزار ارتباطی داخلی تبدیل شد. با ظهور رسانههای اجتماعی و پلتفرمهای مبتنی بر تعامل، زنان اولین پذیرندگان بودند، و بهویژه طرفداران اولین پذیرندگان اساساً هر چیزی بودند که ایجاد شده بود.
چرا Tumblr و Twitter به ویژه برای طرفداران اینقدر مثمر ثمر بودند؟
مردم اکنون این موضوع را فراموش می کنند، اما Tumblr به عنوان یک ابزار بصری بسیار بی سابقه بود. GIF هایی که در Tumblr اختراع شدند به بخشی از سنگ بنای طرفداران تبدیل شدند. همچنین همتای پلتفرمهای عمومی مانند فیسبوک بود، جایی که نمیخواهید فیلم اسلش خود را منتشر کنید. [fanfiction about same-sex romance] تحت نام واقعی خود را برای پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ خود ببینید. Tumblr این احساس بسیار منزوی را داشت و ابزارهای زیادی را به طرفداران داد که در سایر وب سایت ها نداشتند.
با توییتر، برعکس است. این فضای خالی بود که هواداران جزو اولین کسانی بودند که مانند خانه نشین شدند. اینجا جایی بود که میتوانستید قسمتی از طرفداران را در معرض دید عموم قرار دهید، تصویر مورد علاقهتان از ریحانا و پیوندی به آهنگ او تا مردم آن را بخرند، و به این ترتیب او تبدیل به معروفترین زن جهان شود. تو میخوای، چون دوستش داری طرفداران مانند اولین افرادی بودند که واقعاً سعی کردند با هشتگ های پرطرفدار بازی کنند، مانند شبکه های اسپم. آنها به طور شهودی فهمیدند که اگر همه ما همدیگر را دنبال کنیم و مطالب یکدیگر را در مورد جاستین بیبر یا هر چیز دیگری تقویت کنیم، می توانیم سایت را خراب کنیم.
:no_upscale()/cdn.vox-cdn.com/uploads/chorus_asset/file/23613315/GettyImages_517475152.jpg)
در فصل اول، به نام “فریاد زدن” به وجد تقریباً مذهبیای که دختران طرفدار نسبت به بتهای خود احساس میکنند، میپردازد و چرا این احساس اغلب به عنوان هیستری نوجوانان یا دستکاری بازاریابی رد میشود. چرا ما نتوانسته ایم تصویر کامل تری از این پدیده بسیار رایج به دست آوریم؟
یکی از اصلیترین چیزهایی که مردم در مورد هواداری به طور کلی و به طور خاص در مورد فندختران خجالتآور میدانند این است که ظاهراً آنها واقعاً توسط آشکارترین عبارات سرمایهداری و براقترین و احمقانهترین چیزهایی که صنعت سرگرمی به افراد جوان و مستعد ارائه میکند فریب خوردهاند. . آنها تمام آن پول و زمان را صرف میکنند تا در این یکسانی غرق شوند.
من نمیخواهم در این جهت که هواداران در واقع در مقابل سرمایهداری یا مترقی یا انقلابی مقاومت میکنند زیاده روی کنم، زیرا این لزوماً هم درست نیست. اما من فکر میکنم که طرفدار بودن میتواند شما را تشویق کند که وقت خود را به روشهایی «غیرمولد» سپری کنید.
حتی اگر جعبه One Direction Valentines را میخرید و به دنبال قلاب مهندسی شیمی هستید، به این فکر میکنید که «چرا از گوش دادن به این موضوع خوشحالم؟ چرا از بودن در کنار افراد دیگری که دوست دارند این را گوش کنند لذت می برم؟ چرا دیدن این ستارههای پاپ که در این سناریوهای تخیلی افراطی شکست میخورند برای من بسیار سرگرمکننده است؟ در مورد آنچه در زندگی خود به دنبال آن هستم چه می گوید؟ ترجیح می دهم در چه دنیایی زندگی کنم؟» بدیهی است که محدودیت هایی برای مفید بودن آن وجود دارد. اما من قطعاً در کنسرت هری استایلز بودهام و میگویم: «چرا احساس میکنم با آخرین باری که در کنسرت هری استایلز بودم اینقدر متفاوت هستم؟» من فکر میکنم خوب است که مردم زمانهایی را در زندگی خود مشخص کنند و به سؤالاتی فکر کنند که لزوماً در یک زمینه روزمره به آنها فکر نمیکنند.
شما این کار را کامل انجام می دهید و نشان می دهید که چگونه طرفداران اغلب به طرز باورنکردنی خودآگاه هستند، برخلاف پیروان گوسفند مانند غیرمنطقی که اغلب آنها را به تصویر می کشند (مثلاً “One Direction زندگی من را خراب کرد”). چرا ناظران بیرونی میتوانند لایههای کنایهای را که مثلاً پوسترهای ۴chan استفاده میکنند، درک کنند، اما خود خواری طرفداران را درک نمیکنند؟
بخشی از آن فقط زن ستیزی است. به نظر می رسد دخترانی که جیغ می زنند نمی توانند بامزه یا باهوش باشند یا نسبت به آنچه که تجربه می کنند خود را تحقیر کنند. همچنین اگر کاربر معمولی اینترنت هستید، بخشهای هواداری که به احتمال زیاد تجربه میکنید لزوماً بخشهای خوبی نیستند. شما می بینید که یک روزنامه نگار در توییتر مورد حمله قرار می گیرد، شما میم ها را در Tumblr نمی بینید. کمبود کنجکاوی وجود دارد، که از طرف یک فرد معمولی خوب است، اما این اضطرار واقعاً شدید برای درک پسران ۴chan و قسمت های تاریک اینترنت در مورد انتخابات ۲۰۱۶ وجود داشت، و این کنجکاوی گسترش نیافت. به پدیده فرهنگی عظیم دیگری که در آن زمان وب را شکل می داد، زیرا آنقدرها هم ترسناک و تاریک نبود.
صحبت از آن جنبه سمی، بخشی از کتاب به آن اختصاص داده شده است نظریه بدنام که دو نفر از اعضای One Direction، هری استایلز و لوئیس تاملینسون، مخفیانه عاشق یکدیگر هستند. چه تأثیری بر هواداران داشت؟
از اینکه این موضوع هنوز برای بسیاری از مردم چقدر دردناک بود، شگفت زده شدم. واقعاً بین دو طرف فندم فاصله ایجاد کرد. بسیاری از افرادی که در هل دادن نقش داشتند [the theory] در ابتدا و سپس انتشار دعواهای زن ستیزانه در مورد دوست دختر لوئیس – سرزنش طرفداران دیگر و گفتن اینکه آنها همجنسگرا هستند اگر باور نمی کنند که لویی و هری عاشق هم هستند – واقعاً جوان بودند، و اکنون باید به گذشته نگاه کنند. یک تجربه واقعاً مثبت برای آنها در ابتدا و با رفتار خود آنها حساب کنید. آنها زنان مسنتر را دنبال میکردند که آن را رانندگی میکردند، تئوریهایی ارائه میکردند و چرخه قاعدگی مادر فرزند لویی را ترسیم میکردند. بد است که آنها نوجوانانی را درگیر کردند که اکنون باید با چیزی که در آن شرکت داشتند دست و پنجه نرم کنند. تا زمانی که به دنبال آن رفتم، این بخشی از تجربه هوادار من نبود، و من اینطور گفتم: “وای، این دیوانه است که مردم این را باور می کنند. !» اما در واقع واقعاً سخت و جدی بود. دوستی مردم تمام شد و مردم کارهایی کردند که واقعا پشیمان شدند. خیلی غم انگیز بود
از زمانی که وان دایرکشن در سال ۲۰۱۱ شروع به کار کرد تا زمانی که در سال ۲۰۱۶ از هم جدا شدند، نگرش های جریان اصلی نسبت به فرهنگ پاپ و موسیقی پاپ بسیار جشن گرفته شد. چه تأثیری بر نحوه صحبت ما در مورد دختران فن داشت؟
بحثهای زیادی در وبلاگ و توییتر وجود داشت که «شما نمیتوانید این چیز را دوست نداشته باشید، اگر دختران آن را دوست داشته باشند، زیرا دختران درخشان و آینده هستند»، که تماشای آن به نوعی پیچیده بود. بسیاری از افرادی که این را می گفتند، فقط برای ترغیب مردم به خرید کالاها می گفتند. کمی تصحیح بیش از حد وجود داشت، جایی که احساس میکردیم آنقدر با این دختران بد رفتار کردهایم که اکنون باید در مورد آنها طوری صحبت کنیم که گویی قدیسها و نابغهها هستند، در حالی که واقعاً تمام چیزی که آنها همیشه میخواستند این بود که در مورد آنها صحبت شود. مردم بودند یا تنها ماندند. یک چرخش بدبینانه وجود داشت که از “هواداران یک آسیب شناسی است” به “دختران فن قهرمان هستند و هر کاری که انجام می دهند عالی است” رسید. شما به گروهی متشکل از میلیون ها نفر اشاره می کنید: برخی از آنها عالی و برخی ترسناک خواهند بود، و تعمیم در هر دو جهت مفید نیست.
کتاب مملو از عکسهای کوچک سرگرمکننده از دختران طرفدار One Direction است – دختری که به معنای واقعی کلمه در یک کنسرت جیغ میکشید، دختری که در نقطهای کنار جاده که زمانی هری استایلز استفراغ میکرد، زیارتگاهی درست کرد – اما کدام یک مورد علاقه شما بود؟
هیجانانگیزترین تجربه برای من زمانی بود که به دنبال زنی بودم که هزاران عکس کوچک از هری استایلز باردار را در سراسر ایالت یوتا پراکنده کرد. من یک آدرس ایمیل برای او پیدا کردم و او پاسخ داد و پذیرفت که ناشناس صحبت کند. او واقعاً بی حال بود. او متوجه نشد که چرا برای من جالب بود و قطعاً فکر میکرد که من از پیگیری کاری که به وضوح انجام میداد میترسم. از او پرسیدم چرا احساس میکند باید سالها از زندگیاش را صرف حمل کیسههای کوچک باردار هری استایلز کند، و او گفت که دوست دارد آنها را در کتابهای کتابخانه بگذارد تا در ۲۰ سال آینده کسی این عکس از هری استایلز باردار را پیدا کند و باشد. مانند “چرا این دنیا اینجاست؟”
:no_upscale()/cdn.vox-cdn.com/uploads/chorus_asset/file/23613334/hs.jpeg)
شما می نویسید که این پروژه را تا حدودی به عنوان دفاع از خود به عنوان یک طرفدار One Direction انجام داده اید. چه چیزی را در مورد گروه دوست داشتید، و اکنون چگونه به جایگاه خود در فندم نگاه می کنید؟
من خواهران کوچکتری دارم که واقعاً به وان دایرکشن علاقه داشتند و زمانی که من در دانشگاه بودم به طور اتفاقی به دیدن مستند وان دایرکشن رفتیم. دانشگاه برای من مناسب نبود. من در آن محیط رشد نکردم. من خیلی دلتنگ بودم، واقعا تنها. من دوستان زیادی داشتم که دوست نداشتم در کنارشان باشم، بنابراین زمان زیادی را در اینترنت و در وبلاگ Tumblr در داخل خانه سپری کردم – آنقدر زمان زیادی را که از دانشگاه ایمیل هایی دریافت می کردم که می گفتند: “شما از خودتان پیشی خواهید گرفت. استفاده از اینترنت اختصاص داده شده، که انجام آن فقط از طریق مرور دشوار است!
انجمن One Direction بسیار پر جنب و جوش بود، محتوای One Direction بسیار زیادی وجود داشت که بتوانیم همیشه در مورد آن صحبت کنیم. همچنین راهی برای حفظ روابط با خواهرانم و دوستان دبیرستانی ام بود که به آن علاقه داشتند، زیرا با آنها تماس می گرفتم و به جای اینکه در مورد اینکه چقدر از زندگی ام متنفرم صحبت کنم، سرگرم کننده بود. این یک چیز زمینی بوده است. روزی که آلبوم نایل هوران منتشر شد، به معنای واقعی کلمه روزی بود که شهر نیویورک قرنطینه را آغاز کرد، و بنابراین من فقط با پا در پارک قدم زدم و به آن گوش دادم و سعی کردم خود را آرام کنم. از زمانی که در کالج بودم، این منطقه است که میتوانم دوباره به آن سر بزنم و درباره آن فکر کنم، مثلاً چه چیزهایی با نسخه ۱۹ ساله خودم دارم؟ حالا به چه چیزی اهمیت می دهم که آن موقع به آن اهمیت نمی دادم؟
برای کشیدن روی برخی اخبار اخیر One Direction، نظر شما در مورد مصاحبه لیام پین چیست؟
نقل قول ها را خواندم و احساس می کنم آنقدرها هم بد نبودند! مثل این بود که “همه اعصاب همدیگر را خرد می کردیم و زین آدم بدی است اما من از او حمایت می کنم.” او واقعاً چیزی نگفت که مردم قبلاً نمی دانستند. بیچاره لیام او در حال حاضر یک مرد رمزنگاری است، و او گفت چهار آهنگ های کریسمس در اولین آلبوم انفرادی او. او فقط غمگین است. من برای همه آنها احساس ناراحتی می کنم زیرا هیچ یک از آنها به اندازه One Direction نیستند.
این ستون ابتدا در خبرنامه The Goods منتشر شد. اینجا ثبت نام کنید بنابراین شما بعدی را از دست ندهید، به علاوه اخبار انحصاری دریافت کنید.