از بچگی یکی از سریال های مورد علاقه من در تمام دوران ها بود ماه ملوان. من هم انیمه دهه ۱۹۹۰ و هم مانگا را دوست داشتم. از نبردهای حماسی گرفته تا دوستی های زنانه ای که همیشه به عنوان یک دژخیمان نظامی که هر دو سال یک بار مدرسه و ایالت را تغییر می داد، آرزو می کردم، این داستانی است که وقتی احساس ناراحتی می کنم بارها و بارها به آن بازمی گردم.
برای کسانی که سریال را ندیده یا نخوانده اند، فرض اصلی است ماه ملوان داستان نوجوانی به نام اوساگی تسوکینو در دهه ۱۹۹۰ ژاپن است. به او قدرت تبدیل شدن به ملوان مون داده می شود، قهرمانی که وظیفه اش محافظت از زمین در برابر تهدیدات شیطانی از طریق گربه ای سخنگو به نام لونا است. به او دختران دیگری مانند او ملحق می شوند که به آنها Sailor Guardians (یا Scouts یا Senshi، بسته به نوع نسخه ای که شما مصرف می کنید) می گویند که نماینده سیارات منظومه شمسی ما هستند. در نبردهای او با تبهکاران بسیار کمپینگ، او توسط Tuxedo Mask (که در زندگی عادی خود با نام Mamoru Chiba شناخته می شود) کمک می کند، قهرمانی که استعدادش شامل پرتاب گل رز و محافظت از مردم با شنل خود است. این سریالی است که بین لذت بردن از دلپذیری خود و ارائه لحظات شگفت انگیز جدی و احساسی در نوسان است.
بعد از افزایش اخیر omicron و تجربه دو مرگ در خانواده ام نزدیک به تعطیلات، شروع به تماشای مجدد کردم. ماه ملوان با نامزدم که تا به حال سریال را ندیده بود. طولی نکشید که به یاد آوردم که در وهله اول چه چیزی باعث شد این سریال را خیلی دوست داشته باشم: داستان عشق Sailor Moon و Tuxedo Mask. این اولین عشقی بود که من، پسر بچه ده ساله ای که وقتش را صرف بازی های ویدیویی و اسکیت بورد می کردم، واقعاً به آن اهمیت می دادم.
حتی اگر قرار است آنها با هم باشند، رابطه اوساگی و مامورو به شکلی ارگانیک شکوفا می شود. آنها در حالی که مسیرهای معمول خود را برای رسیدن به کلاس و برگشتن به کلاس میپیمایند، در مقابل یک پاساژ که به عنوان محیط چندین قسمت مهم عمل میکند، ملاقات میکنند. مبادلات آنها در خیابان زمینه را برای نوعی دوستی فراهم می کند که در نهایت به چیزی بیشتر تبدیل می شود، به خصوص زمانی که آنها از هویت یکدیگر به عنوان Sailor Moon و Tuxedo Mask مطلع شوند. رابطه آنها در طول مسیر به موانع متعددی برخورد می کند (از جمله جدایی برای قسمت بهتر فصل دوم) زیرا سرنوشت آنها آنها را مجبور می کند سریع بزرگ شوند. وقتی فرزندشان از آینده با آنها ملاقات می کند و در یک نقشه سفر در زمان گرفتار می شوند که آنها را مجبور می کند مرگ و میر و ازدواج خود را حساب کنند، پیوند آنها قوی تر می شود و شما چاره ای جز تشویق آنها ندارید.
اوساگی و مامورو بهترینها را در یکدیگر به نمایش میگذارند، چه این که مامورو به اوساگی مسئولیتهایش را بهعنوان یک قهرمان، بلکه به عنوان یک دبیرستان یادآوری میکند، یا اینکه اوساگی به مامورو میخواهد شل شود و از خودش لذت ببرد. دیدن آنها از نوجوانانی که در راه خانه از کلاس به طرز آزاردهنده ای با یکدیگر برخورد می کنند به قهرمانان و حاکمان زمین آینده تبدیل می شوند، لذت بخش است.
چند لحظه از نمایش وجود دارد که به ویژه در ذهن جوان من نقش بسته است، مانند اولین رقص آنها در یک رقص بالماسکه. با توجه به لباس مبدل آنها، آنها یکدیگر را نمی شناسند. اما همانطور که مامورو اوساگی را میچرخاند، او احساس میکند که قبلاً رقصیدهاند – و در زندگیهای گذشتهشان هم همینطور.
حضور اوساگی در آپارتمان مامورو برای التماس از او برای آشتی در خلال جدایی کوتاه آنها نیز برای من متمایز است. گریه میکند، در خانهاش را میکوبد و با شکست روی زمین فرو میرود. این یک نمونه خام (و صادقانه، کمی رقت انگیز) از دلشکستگی نوجوانی است، و اینکه چگونه جدایی از عشق اول شما می تواند مانند پایان دنیا باشد.
صحنه دیگری نیز وجود دارد، بازگشتی به زندگی گذشته آنها به ترتیب در نقش پرنسس سرنیتی و پرنس اندیمیون. همانطور که نیروهای شیطانی به خانه آنها حمله می کنند، اندیمیون با شنل خود از سرنیتی محافظت می کند. این به موازات نحوه استفاده Tuxedo Mask از شنل خود در امروز است و برای من اوج عاشقانه بود. این صحنهها بارها و بارها در ذهنم پخش میشد، و وقتی شروع به ایجاد کراش کردم، خودم و طرف مقابل را در حال اجرای مجدد آنها تصور میکردم، همانقدر که خندهدار به نظر میرسد.
با این حال، این توانایی آنها در انجام مسئولیت های سنگین است که من بیش از همه آن را تحسین می کنم. در نوجوانی، اوساگی و مامورو مجبور می شوند به عنوان قهرمانان و فرمانروایان آینده زمین به سرنوشت خود برسند و باید آن را به عهده بگیرند تا از جهان در برابر شیطان محافظت کنند. درک میزان قدرت آنها یک رویداد بزرگ است که مسیر زندگی آنها را تغییر می دهد.
من می گویم که رابطه آنها کامل نیست، و همچنین از جهاتی محصول زمان خود است: در انیمه، فاصله سنی آنها مشکوک است، اگرچه آنها در ابتدا برای نزدیکتر بودن از نظر سنی نوشته شده بودند (در انیمه او ۱۴ سال دارد، او ۱۸ سال دارد، اما در مانگا او ۱۶ سال دارد، یعنی کمتر مشکل ساز). مامورو همچنین گاهی اوقات اوساگی را به خاطر لذت بردن از غذاهای ناسالم شرمنده میکند، که از مسخره کردن او در مورد پوسیدگی گرفته تا احتمال افزایش وزن (شوخیهای مربوط به عادات غذایی اوساگی رایج هستند و تقریباً از هر شخصیتی میآیند) را شرمنده میکند. اگر بتوانید فراتر از این جزئیات را تشخیص دهید و نگاه کنید، رابطه آنها در غیر این صورت واقعا شیرین است. ناگفته نماند، ماسک تاکسیدو جهنمی زیباست و همیشه برای حمایت از تمامی محافظان ملوان حاضر است.
اگرچه این سریال ۳۰ سال از عمر آن می گذرد (و قطعاً دارای سهم عادلانه ای از داستان های قدیمی است)، من فکر می کنم رابطه آنها با لحظه فرهنگی ما صحبت می کند، زیرا همه گیر باعث شده است که زندگی و روابط خود را دوباره ارزیابی کنیم. وقتی تهدیدی که تا حد زیادی خارج از کنترل ما است، اوضاع را به شدت تغییر میدهد، طبیعی است که زیر سوال ببریم که واقعاً چه چیزی از زندگی میخواهیم. چه شغل ما باشد و چه شخصی که با او قرار ملاقات می گذاریم، چند سال گذشته باعث شده است که تغییرات عمده ای انجام دهیم – یا به جای آن، نسبت به انتخاب هایی که قبلاً انجام داده ایم، بیشتر از همیشه اعتماد به نفس داشته باشیم.
که در ماه ملوان، وظایف شخصیت های اصلی برای محافظت از سیاره بر زندگی آنها به عنوان دانش آموز، کودک و شرکای عاشقانه تأثیر می گذارد، و رابطه اوساگی و مامورو نیز از این قاعده مستثنی نیست زیرا این وظیفه در زمان های مختلف باعث تقویت و تیره شدن پیوند آنها می شود.
برای برخی از ما، این ممکن است به معنای این باشد که میدانیم جدا از یک شریک بزرگ شدهایم، اما برای دیگران، مانند من، به معنای نزدیکتر شدن و جدیتر شدن با دیگری با سرعتی سریعتر است. این من و دوست پسر دانشگاهم را مجبور کرد که واقعاً به این فکر کنیم که از زندگی و از یکدیگر چه میخواهیم، و حالا نامزد کردهایم و برای عروسی پاییزی برنامه ریزی میکنیم. درست مانند اوساگی و مامورو، ما جوان هستیم، اما قبلاً یک رویداد مهم را پشت سر گذاشتهایم (که هنوز تمام نشده است) و به خاطر آن به هم نزدیکتر هستیم. من فقط خوشحالم که ما کسی نیستیم که کل منظومه شمسی را نجات دهیم.
ماه ملوان در دسترس است پخش در Hulu. برای توصیههای بیشتر از دنیای فرهنگ، به ادامه مطلب مراجعه کنید یک چیز خوب آرشیوها
رژیم آنلاین دکتر روشن ضمیر https://rdiet.ir/ رژیم کتوژنیک دکتر روشن ضمیر